- اهمیت مسئله هسته ای با نظر به پیامدهای تحریم اقتصادی بر کشور.
- ضرورت دستیابی به توافق برای غلبه بر بحران های سیاسی - اقتصادی حاصل از تداوم مناقشه هسته ای.
یکی از مهمترین تجربیات تاریخی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای حل و فصل بحران، علاوه بر حل مسئله گروگان گیری اتباع آمریکا در سال 1358، قطعنامه 598 در سال67 بود. مقایسه یاد شده با توجه به حضور دکتر ولایتی در مناظره انتخاباتی سال 92، صورت پذیرفت. علاوه بر این، به موازات پیشرفت در مذاکرات هسته ای و دستیابی به برخی توافقات اولیه، از جمله انتشار بیانیه لوزان در فروردین 94، مناقشه درباره توافق هسته ای و مقایسه آن با قطعنامه 598، مورد اشاره دکتر ظریف وزیر محترم امور خارجه قرار گرفت. با توضیح یاد شده، این پرسش وجود دارد که؛ چالش های کدامیک بیشتر و پیچیده تر است؟ 598 یا مذاکرات هسته ای؟
پاسخ به پرسش یاد شده برپایه این فرض صورت می گیرد که وجه مشترک مذاکرات هسته ای با قطعنامه 598، وجود یک بحران در مسائل اساسی کشور است که برای حل و فصل آن، در بالاترین سطح سیاسی و در جامعه، اجماع حاصل شده است. به این معنا که ضرورت گذار از بحران از طریق مذاکره و دستیابی به توافق، مورد پذیرش قرار گرفته است. بر پایه توضیح یاد شده، پاسخ به پرسش مورد بحث، با روش بررسی تطبیقی درباره شرایط و موقعیت تاریخی انجام خواهد شد:
- در حالیکه ایران در برابر عراق در موضع برتری نظامی قرار داشت، پس از پیروزی در فاو و در منطقه شرق بصره، قطعنامه 598 با هدف امتیازدهی به ایران و پایان دادن به جنگ، در تیرماه سال 1366 تصویب شد. این در حالی بود که ایران قطعنامه 598 را پس از تغییر در موازنه نظامی و از دست دادن مناطق تصرف شده در خاک عراق پذیرفت. بنابراین گرچه ایران در شرایط بحرانی قرار داشت، اما در چارچوب قطعنامه 598 که پیش از این به تصویب رسیده و امتیازاتی برای ایران قائل شده بود، مذاکره می کرد. اما در موضوع مذاکرات هسته ای، ایران در زیر فشار تحریم قرار دارد و از همین اهرم، برای کاهش امتیازدهی به این کشور استفاده می شود. در واقع تلاش برای دستیابی به توافق هسته ای، همزمان با فشار تحریم انجام می شود. روند کنونی دامنه تصمیم گیری و گزینه های ایران برای مذاکره و دستیابی به توافق نهایی را محدود و دشوار می کند.
- در جنگ ایران و عراق، تا قبل از صدور قطعنامه 598، هیچ قطعنامه دیگری که حاوی امتیازدهی به ایران باشد، تصویب نشده بود و ایران نیز از پذیرش آن خودداری می کرد. این در حالی بود که در موضوع قطعنامه 598، موضع رسمی نظام، «نه رد و نه پذیرش» قطعنامه، بلکه مذاکره برای تغییر در بندهای قطعنامه بود. بنابراین در روند مذاکرات، مسئله اساسی چگونگی جلب اعتماد ایران برای پذیرش قطعنامه بود و ایران نیز متقابلاً تلاش می کرد به دلیل موضع برتر نظامی خویش، از امتیازات بیشتری برخوردار شود. اما در مذاکرات هسته ای، نظر به اینکه ایران در سال 2003 با توافق سعدآباد تعلیق انجام شده بود، به دلیل کارشکنی طرف غربی، ایران تعلیق را نادیده گرفت. بنابراین هم اکنون اعتمادسازی مجدد میان طرفین، یک چالش اساسی است که بر مذاکرات سایه افکنده و مانع از پیشرفت مذکرات شده است.
- در مسئله جنگ ایران و عراق، نگرانی از پیامدهای جنگ بر منطقه، موجب پافشاری و حمایت کشورهای منطقه برای پایان دادن به جنگ شده بود، در حالیکه هم اکنون کشورهای منطقه برای جلوگیری از توافق هسته ای، به گروه 1+5، بویژه آمریکا فشار وارد می کنند و حتی روسیه و چین نیز در معرض فشار و تطمیع قرار دارند.
- پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، برابر دستور امام، وزیر خارجه وقت مسئول مذاکرات بود و هیچ کس حق دخالت نداشت و مذاکره کنندگان مورد حمایت بودند، اما در موضوع هسته ای در حالیکه مذاکره کنندگان از سوی مقام معظم رهبری بصورت مکرر مورد تأیید و حمایت قرار گرفته اند، اما وزیر خارجه در سخت ترین شرایط مذاکراتی، به خیانت متهم می شود!
با توضیحاتی که داده شد، پاسخ به این پرسش که مذاکرات قطعنامه 598 دشوارتر بود یا مذاکرات هسته ای، تا اندازه ای روشن می شود.
مسئله هسته ای یکی از مهمترین پرونده های موجود در تاریخ جمهوری اسلامی ایران است که تداوم آن، مخاطره آمیز و حل و فصل آن، بیانگر قدرت و توانمندی جمهوری اسلامی برای برون رفت از بحران است. بنابراین بر پایه اجماع موجود در ساختار سیاسی کشور و جامعه برای توافق هسته ای، باید زمینه های دستیابی به توافق مناسب و پایدار را، با «حمایت ملی»، فراهم کرد. برای مناقشات سیاسی همیشه فرصت وجود دارد(!!) اما سرنوشت تاریخی یک جامعه، در بزنگاه های تاریخی تعیین خواهد شد.